پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۵ - ۰۷:۱۸
۰ نفر

دکتر مصطفی ملکی: در حالی که گزارش شیمون پرز در نشست متخصصان رژیم صهیونیستی را می‌خواندم، داستان گالیور و سرزمین مردمان عجیب و غریب لی‌لی‌پوت را در ذهنم مرور می‌کردم.

  گالیور چنین سخن می‌گفت: «براساس آموزه‌های هرتزل، کالاهای اسرائیلی با هر نامی که در بازارهای دنیا به فروش برسد، هژمونی قوم برگزیده است. ازاین رو تولید ناخالص ملی اسرائیل به تنهایی بر تولید ناخالص سه کشور مصر، اردن و سوریه برتری دارد.»

پرز در ادامه با نشان دادن خاورمیانه بزرگ که از آن به عنوان رؤیای صادقه این رژیم یاد می‌کند، در حالی‌که لابلای انگشتان دستش همه کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، شبه جزیره عربستان و فلات ایران در افغانستان را در برگرفته است، ادامه می‌دهد: «شهروندان اسرائیلی از لحاظ ارتباطات مخابراتی پس از فنلاندی‌ها در بهترین وضعیت دنیا قرار دارند.»

از سوی دیگر در میان سروصدای هیجانی جمعیت حاضر که رومان کوزمان مهندس روسی مخترع ماوس ویژه نابینایان که در حال حاضر در بیت المقدس زندگی می‌کند را تشویق می‌کنند، فریاد می‌زند: «حاصل آبیاری قطره‌ای بیابان‌های آذربایجان، خیار نوبرانه اسرائیلی را میل کنید.»

گالیور به سرزمینی می‌رود که مردمانش با بقیه جاها فرق دارند. وی با یک کشتی به هند شرقی می‌رود. در بندری می‌‌ایستد تا کارهایی را انجام دهد. در دریا دزدان دریایی حمله می‌‌کنند و گالیور را با چهار روز غذا در قایقی رها می‌‌کنند. به جزیره‌ای می‌رسد که شناور است.

مردمانی عجیب و غریب را می‌‌بیند با چشمان و گردن‌های کج و معوج که در جزیره شناورند. با علائم و اشاره حرف می‌زنند. لی‌لی‌پوتی‌ها وقتی می‌‌خواستند حرف بزنند، ریاضی یا موسیقی به کار می‌‌بردند. در این جزیره افراد خاطی را به دو روش تنبیه می‌‌کردند. یا فرد را به سیاهچال‌های مخوف می‌بردند تا هیچ وقت خورشید را نبیند یا با دستگاه‌های شکنجه فرد را له می‌کردند.

اوتسی لاندو وزیر امنیت اسرائیل در خصوص سیاست خارجی این رژیم درمورد تروریسم یا به ادعای مقامات رژیم صهیونیستی انسان‌های کج ومعوج، معتقد است: «سیاست خویشتنداری اسرائیل دیگر کارا نیست، زیرا ما (اسرائیل) یک جزیره دموکراسی در اقیانوس پر آشوب‌ایم که اطرافمان را دیکتاتوری‌های علنی فراگرفته است و باید سایر دموکراسی‌ها از ما حمایت کنند»

گالیور مزارع کشاورزی را می‌‌بیند و خوشحال می‌‌شود. دانشمندان در این سرزمین عجایب مثلاً هشت سال تلاش می‌کنند تا از خیار، تخم آفتابگردان در بیاورند! مأموران مالیاتی در این سرزمین از زنان زیباروی که لباس فاخر می‌‌پوشند، مالیات بیشتری می‌‌گیرند. حاکم این سرزمین از مردگان به‌عنوان افراد پیشخدمت استفاده می‌‌کند. او کسانی را در سرزمین گنج می‌‌بیند که تا 200 سال عمر کرده‌اند.آنجا مردمان نمی‌میرند. غذا می‌‌خورند ولی لذتی نمی‌برند. مغزشان هیچ چیزی را در خود نگه نمی‌دارد.

گالیور به سرزمین اسب‌ها می‌رود. اسب‌ها شیهه می‌‌کشند و ازآن طریق ایجاد ارتباط می‌‌کنند. اسب‌ها به جهانی غیر از دهکده خود باور ندارند. جاه‌طلبی، حرص و آز در اسب‌ها وجود ندارد. اسب‌ها نوشته ندارند. تاریخ هم ندارند. شعر آن‌ها عالی است اما نوشته نیست. مرگ برای آن‌ها طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است.

در رمان گالیور، سویفت می‌‌خواهد حرف‌هایش را از زبان طنز بگوید. گالیور پزشکی بود که در کشتی سفر می‌کرد و انسان‌ها را نمی‌شناخت و رفته‌رفته انسان را با برداشت منفی (با دیدن لی‌لی‌پوت‌ها) می‌‌شناسد. اما شیمون پرز در واقعیتی تلخ و سیاسی در تدارک داستانی واقعی است که با دنیای تخیلی سویفت تفاوت دارد. پرز ایجاد  بازارهای منطقه‌ای و بسیج همه ظرفیت‌های اقتصادی را رؤیایی صادقه برای تغییر خاورمیانه نظامی و سیاسی به خاورمیانه اقتصادی می‌دانست.

در این پروژه فراتر از یک بازار خاورمیانه‌ای، هدف نهایی، برپایی مجموعه‌ای اقلیمی از ملت‌ها است که دارای بازار مشترک و هیأت‌های مرکزی با نظام اقتصاد جهانی به‌ویژه با جامعه غرب است، زیرا براساس برآوردهای موجود، منطقه خاورمیانه با بیشترین ظرفیت انرژی و بازار مصرف گسترده، نیروی کار ارزان و منابع انسانی کارآمد در برخی از علوم و فنون جدید از مصادیق بالقوه منطقه است.

اگرچه برخی از کشورهای منطقه با سابقه تمدنی چند هزار ساله و تنوع زبانی برخلاف رمان گالیور دارای تاریخ نوشته و مکتوب هستند. اما رژیم صهیونیستی با توسعه و تکمیل پروژه‌های فرهنگی مانند طرح ماشاو (استحاله فرهنگی و یهودی‌سازی فرهنگ منطقه) و همچنین توسعه و ترویج زبان عبرانی در فلسطین اشغالی (ترکیبی از زبان عبری و عربی) در این راستا قابل تأمل است.

سرزمین عجیب و غریب لی‌لی‌پوت‌ها ذائقه این پزشک ماجراجو را شیرین کرده بود ولیکن در این دنیای افسانه‌ای، او کاپیتان سرگشته‌ای بود که چشمداشتی به همه دارایی و مایملک مردان کوتوله این سرزمین داشت. این دو به طور مداوم در حال افزایش حداکثر فرصت برای خود و تقلیل حداکثر امتیاز رقیب بودند.

ازاین رو گالیور با اتحاد  دوستان کوتوله خود در مقابله با کاپیتان لیچ و دشمنان سرزمین لی‌لی‌پوتی، همواره رقابتی دیرباز را درمیان خود رقم می‌زدند که این روند را می‌توان در رقابت  تاریخی پان‌اروپائیسم در مقابل پان‌آتلانتیسم بلوک اروپایی و آمریکای شمالی تشبیه کرد.

عده‌ای از روشنفکران اروپایی، دیدگاه‌های جدیدی برای بحث و بررسی در میان کارشناسان سیاست خارجی مطرح کردند. این دسته از کارشناسان معتقدند دیگر نباید فرصتی‌های موجود در نظم جهانی را در اختیار آمریکا قرارداد تا با نظریه‌‌هایی مانند برخورد تمدن‌ها (هانتینگتون)، پایان تاریخ (فوکویاما) یا تزهایی مثل آمریکایی‌های مریخی و اروپایی‌های ونوسی (کاگان)، کیک‌های لی‌لی‌پوتی در اختیار تفکرات پان‌آتلانتیسمی قرار گیرد.

ژاک دریدای فرانسوی و هابرماس آلمانی استدلال می‌کنند که زیاده خواهی‌های سلطه جویانه آمریکا در دنیا باید تعدیل شود و تنها راه تعدیل آمریکا، اتخاذ یک سیاست خارجی واحد اروپایی، به رهبری کشورهای «اروپای مرکزی» است.

طرح این تفکر گالیوری، به خودی خود درخواست مهمی است، اما وقتی چنین درخواستی با این اندیشه پیوند می‌خورد که باید اقداماتی برای مهار برتری طلبی و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا اتخاذ شود، اهمیت بیشتری می‌یابد. فراتر از تفکرات زیاده‌خواهی کاپیتان لیچ (ایالات متحده آمریکا) که با ظهور جمهوری‌خواهان دوچندان شده است و تحقق رؤیای حقیقی بلوک اروپایی برای اتخاذ سیاست‌های مشترک، وحدت و یکپارچگی با هدف تسلط بر منطقه خاورمیانه یا دستیابی به سهم بیشتر از این منطقه با فرض تحقق چنین بلوک قدرتمند سیاسی‌ای، چه اقدامات ویژه و مشخصی خواهد داشت؟

به عبارت دیگر تاکنون  طرح‌ها و نسخه‌های تجویزی آمریکا برای خاورمیانه کاملاً اشتباه بوده است، زیرا براساس واقعیات منطقه، طراحی و سیاستگذاری  نشده است و این روند با اتکا بر ظرفیت‌های رژیم صهیونیستی برای فهم قدرت‌های درون منطقه‌ای و ایجاد زبان مشترک عربی-عبری نیز قرین موفقیت نبوده است.

این در حالی‌است که اروپایی‌ها و بلوک پان اروپائیسم نیز طرح مشخصی در اختیار ندارند. بنابراین اروپای قدرتمند را نه به عنوان یک سیاست منسجم و مشخص بلکه هنوز در قالب یک رؤیا باید معنا کرد.

برای فهم سهم بندی کیک سیاسی- اقتصادی خاورمیانه، نگاهی گذرا به درک مناطق بین‌المللی اهمیت بسزایی دارد. به طور کلی مطالعه سیاست‌های بین‌الملل در سطح منطقه‌ای به سه طریق است:

الف) سیاست بین‌الملل در همه جا یکسان وجود دارد و کشورها در هر سطحی که کنار هم قرار بگیرند (جهانی یا منطقه‌ای) رفتارهای مشخص و معینی بروز خواهند داد و مناطق با وجودی‌که کوچک‌تر از نظام‌های جهانی هستند، اما مانند نظام‌های جهانی با آن‌ها رفتار می‌شود. (جان میرشایمر، کری و مورگان)

ب) در رهیافتی متباین و متضاد، هر منطقه را باید به صورت منحصر به‌فرد در نظر گرفت. مطابق این دیدگاه، خاورمیانه یا هر منطقه دیگر، شبیه هیچ‌جای دیگر نیست. (برژینسکی,کالیوی،هالستی)

ج) رهیافتی بینابین دو دیدگاه مزبور که اعتقاد دارد مطابق با رویکرد تطبیقی، مناطق بر رفتار کشورها تأثیر می‌گذارند و در عین حال، سطح تحلیل جداگانه‌ای را تشکیل می‌دهند. یعنی مناطق از نظر ویژگی‌ها با یکدیگر فرق می‌کنند و این تفاوت از نظر ارزش و اهمیت هر یک از مناطق است.

کیک سیاسی و اقتصادی لی‌لی‌پوتی خاورمیانه به اندازه‌ای ارزشمند است که در رقابت کاپیتان لیچی (آمریکا) و گالیوری (بلوک اروپایی) مورد دست اندازی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، مطابق سه رویکرد مزبور، آمریکا از حضور مستقیم و فیزیکی تا حضوری مجازی و واسطه‌ای، می‌خواهد دایره نفوذ و سلطه خود را با توجیه کمک به مردم منطقه و مبارزه با تروریسم پایدار کند و بتواند جریان کامل انرژی را در اختیار گیرد.

ازاین رو است که به صورت مقطعی و فصلی اگرچه با هدف حذف اروپا از منطقه، با برخی از کشورهای خرد منطقه وارد مبادله و معامله می‌شود، زیرا نمی‌خواهد بلوک اروپا با توجه به سابقه و نفوذ این کشورها در منطقه، از خلأ قدرت  ناشی از فروپاشی نظام کمونیستی و اتحاد جماهیر شوروی برای تثبیت خود استفاده ببرد و این روند با توجه به سابقه استعمارستیزی مردم منطقه‌ای آمریکا تشدید می‌شود.

بنابراین منطقه خاورمیانه برای آمریکا دارای اهمیت بسیاری است زیرا:

الف)  نظام بین‌الملل دارای سه نظم اقتصادی لیبرال دموکراسی فردگرا (آمریکا و انگلیس)، لیبرال دموکراسی ترکیبی (سوسیالیسم، دموکراسی و لیبرالیسم) و لیبرال دموکراسی جمع‌گرا به‌عنوان ترکیبی از سرمایه‌داری، دموکراسی و ارزش‌های سنتی (کشورهای آسیایی) است که در هر شکل از این روند باید همه ظرفیت‌های اقتصادی منطقه خاورمیانه به نفع آمریکا بسیج شود.

ب) منطقه خاورمیانه بر خلاف تصورات رایج در کشورهای منطقه، منطقه‌ای کاملاً اقتصادی و با پتانسیل بلند مدت انرژی و منابع زیرزمینی است. از این‌رو سیاستگذاری و سرمایه‌گذاری در این منطقه در مقایسه با سایر نظم‌های منطقه‌ای برای ایالات متحده ارزش و اعتبار خاصی دارد.

ج) در عین تأثیرگذاری واقعیات جهانی شدن به عنوان  رویکرد غالب در نظام بین‌الملل (مانند تأثیر پذیری دولت‌های منطقه از هنجارهای جهانی شدن که این روند در پذیرش انتخابات نازل صوری در برخی از کشورهای عربی یا پذیرش بسیاری از پیش شرط‌های آمریکا و حتی اروپا مشهود است) خاورمیانه با توجه به موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواکونومی خود می‌تواند به‌عنوان مناسب‌ترین بازیگر در کاهش یا تشدید روند جهانی شدن نقش داشته باشد.

پیامد این ملاحظات را در استدلال و جدال اروپا و آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل بر سر مسأله افغانستان و عراق در دوران مبارزه با تروریسم طالبان و رژیم دیکتاتور صدام حسین، و نظم سیاسی جدید در لبنان  بعد از جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزب‌الله و نیز گسترش زد و خوردهای قومی و فرقه‌ای در عراق می‌توان دنبال کرد.

تصورات و برداشت‌های خاص محافظه‌کاران کاخ‌سفید، ایالات‌متحده را عملاً در معرض خطر «توسعه طلبی افراطی» قرار خواهد داد، زیرا این طیف محافظه‌کاران جدید معتقدند که سازمان ملل متشکل از مجموعه کشورهای فقیر و بیچاره‌ای است که از طریق برخی سازوکارهای حقوقی مانند مجمع عمومی و مجامع بین‌المللی، مانع از تحقق طرح‌های آمریکایی هستند و اتحادیه اروپا را بلوکی سنتی و قدیمی می‌دانند که تحرکات لازم را برای تحقق خواست‌های جهانی شدن یا جهانی سازی ندارد.

اما اروپای گالیوری در مقابله با ترفندهای کاپیتان لیچی آمریکا با مشکلات اساسی روبرو است، زیرا هنوز تعریف مشخصی از هسته اصلی اروپا یعنی فرانسه، آلمان و چند کشور دیگر نشده است. اوج بلوک بندی اروپا بر مبنای ظرفیت‌های بزرگ فرهنگی اروپا است.

این در حالی‌ است که تنها معیار عضویت در اروپا و تأثیرگذاری بر روند تحولات جهانی نمی‌تواند معیار فرهنگی باشد، زیرا تمام مردم این قاره، از اسکاتلند گرفته تا استونی، در اروپا عضویت خواهند داشت.

به نظر می‌رسد یک مسیر سیاسی و استراتژیک، مسیر مناسب‌تری برای رسیدن به اروپای قدرتمند و مطابق درخواست روشنفکران اروپا در اتخاذ سیاست خارجی مشترک که از قلب اروپا آغاز می‌شود، است. براساس نقطه نظرات هابرماس ودریدا برای این که اروپا قدرتمندتر شود و جایگاه خودش را نزد جهانیان ارتقا دهد و درک بهتری از وحدت اروپایی داشته باشد، لازم است نقاط ضعف شش‌گانه زیر را درک کند:

1 - اروپا باید توانمندی نظامی‌اش را به‌ویژه در حوزه ترابری هوایی و دریایی و ارتباطات افزایش دهد. اروپا باید برای تسلیحات جدید، هزینه بیشتری صرف کند، نیروهای وظیفه عمومی را کنار بگذارد و آموزش لازم را برای نبردهای منسجم چندگانه در بسیاری از بخش‌های دنیا ببیند. همه این‌ها نیز نیازمند صرف پول بیشتر است.

2 - اگر اروپا واقعاً خواهان ساختارهای بین‌المللی پیشرفته‌ای برای تأمین صلح و رفاه است، باید بر اصلاح جدی سازمان ‌ملل پافشاری کند. به‌ویژه ترکیب اعضای دائم شورای امنیت که از حق وتو برخوردارند، باید به گونه‌ای اصلاح شود که کشورهایی چون هند، برزیل و آفریقای جنوبی نیز این جایگاه را به دست آورند.

3 -اروپا باید به شدت با حمایت گرایی، به‌ویژه در مورد کالاهای کشاورزی مخالفت کند. تا کشورهای فقیرتر آفریقا و منطقه کارائیب، محصولات خود را صادر و درآمد کسب کنند. اما فرانسه، سرسخت‌ترین دشمن تجارت آزاد در کشاورزی است و البته شریک آلمانی‌اش نیز آن را همراهی می‌کند.

4 - اروپا باید حمایت‌های عمرانی خود را به‌ویژه در کشورهای فقیرتر دنیا افزایش دهد. چنین حمایتی نه تنها باید شامل سرمایه‌گذاری زیربنایی باشد بلکه باید حمایت‌های فنی، آموزشی، بورسیه‌ها و لغو محدودیت‌های مالیاتی علمی را نیز در برگیرد.

5 - اروپا باید تعهدی ویژه را در قبال کشورهای عربی خاورمیانه و آفریقا  قبول کند؛ نه به خاطر فقر و بی‌ثباتی سیاسی در کشورهای آفریقا و خاورمیانه  بلکه به خاطر نزدیکی جغرافیایی و این‌که اروپا بتواند الگوی جایگزین مناسبی برای عدم مداخله دولت ایالات متحده به این منطقه باشد که عمدتاً نگران تهدیدات امنیتی نظامی در این منطقه است.

6 - گسترش ناتو به شرق. اگرچه این نیرو به عنوان بازوی اجرایی بلوک غرب در مقابله با تهدیدات جدید قرن 21 (تروریسم، قاچاق انسان، مقابله با مهاجرین و جنگ زدگان خارجی و...) طراحی شده است، اما هژمونی غالب آمریکایی در ناتو (با توجه به علاقه و اشتیاق رژیم صهیونیستی به پیوند امنیتی با ناتو با هدف کنترل سیستم‌های بیمار منطقه با ادعای سابقه مقابله با فعالیت‌های تروریستی)، به نظر می‌رسد نقش اتحادیه اروپا را دست دومی کند.

کد خبر 10951

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار غرب آسیا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز